0
مرگ به وقت بهار
ارسال از روز کاری
خرید اقساطی با دیجی پی
راهنما
تضمین کیفیت
معرفی کتاب مرگ به وقت بهار رمانی شاعرانه، پر از توصیفات زیبا، مملو از استعارهها و نمادهای عجیب و به سبک رئالیسم جادویی که پس از خواندنش هراسناک میشوید! کتاب مرگ به وقت بهار از زبان پسری روایت میشود که در روستایی با آیینهای عجیب زندگی میکند. مرسه رودوردا، نویسندهی مشهور کاتالان، در این کتاب برندهی جایزهی منتقدان کاتالان، پادآرمانشهری را به تصویر میکشد که شما را به یاد تصویری آشنا میاندازد. دربارهی کتاب مرگ به وقت بهار مگر بهار زمان مرگ است؟ مگر میشود شکوفههای زیبایی بهار را دید، صدای نغمهی پرندگان را شنید، وزش نسیم ملایم را روی گونهها احساس کرد، عطر یاس رازقی را بویید، طعم باران را چشید و دست بر درختان بارور کشید و آرزوی مرگ کرد؟ در دنیای عادی، شاید چنین اتفاقی قابلباور نباشد؛ اما دنیایی که کتاب مرگ به وقت بهار در آن روایت میشود، با دیگر روستاها فرق دارد. جایی خارج از زمان و مکان که مردمش به مجموعهای از آیینهای عجیب و منحصربهفرد اعتقاد دارند. روستایی که ترس و وحشت در آنجا با زندگی مردم درآمیخته شده است. و هر چه با داستان کتاب همراه شوید، بیشتر این هراس را حس میکنید. مرسه رودوردا (Mercè Rodoreda) داستان مرگ در بهار (Death In Spring) را از زبان پسربچهای چهارده ساله روایت میکند که در تلاش است آداب و رسوم وحشیانهی روستای کوچک و دورافتادهی خود را درک کند. برای مثال مردم روستا وقتی شخصی در حال مرگ است و دارد نفسهای آخرش را میکشد، برای اینکه روحشان از بدنشان پرواز نکند، درون بدنش را با سیمان پر میکنند و جسد نیمهجانش را درون درخت میگذارند! یا زنان بارداری که مجبورند با چشمبند راه بروند؛ زیرا در زمان بارداری به هر مردی نگاه کنند، فرزندشان شبیه او میشود! یا مردان جوانی که مجبور بودند در رودخانهی زیر دهکده شنا کنند تا نشان دهند هیچ سنگی جابهجا نشده و سیلاب رودخانه، دهکده را با خود نخواهد برد. بعضی وقتها این مردها با صورتی ازشکلافتاده از رودخانه بیرون میآیند و مجبورند ادامهی زندگیشان را در تنهایی بگذرانند. در این جامعه مردم کورکورانه و بدون فکر به سنتهای دیرینه پایبند هستند و هیچکس، حتی کودکان هم به چنین آیینهایی اعتراض نمیکنند. اما چرا چنین سنتهایی به وجود آمده؟ شاید تا پایان رمان مرگ به وقت بهار، متوجه منظور نویسنده بشوید.